محمد آریانمحمد آریان، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره

نفس مامان و بابا

برگی دیگر از خاطراتت

حرف زدنهات ،شعر خوندنهات ، بازیگوشیها و شیرین کاریهات همه و همه بهانه ایست برای من تا برگی دیگر از دفتر خاطراتت رو پر کنم این روزها به سرعت در حال شناخت محیط پیرامونت هستی و کنجکاویت به قدری زیاد شده که گاهی کنترل کردنت بسیار سخت میشه. علاقه ات به یادگیری اونقدر زیاده که دایما در حال کشف و یاد گرفتن موضوعات جدید هستی. هزار ماشاالا هوشت خیلی زیاده و به سرعت همه چیز رو یاد میگیری. حدود 10 تا شعر رو حفظی و قصه هایی که شبها موقع خواب برات میگم روزها در حین بازی تکرار میکنی. بعد از اینکه خوندن کلمات فارسی کارتهای با ما رو یاد گرفتی چند وقتی هست که با تمایل خودت شروع کردی به یاد گرفتن انکلیسی من اصلا قصد نداشتم یادگیری انگلیسی رو برات ...
5 آبان 1393

طوطی خونه ما

دو روز مونده به تولدت...... محمد آریان : مبانک مامان: چی مبارک محمد آریان :تیویو مامان:تولد کی محمد آریان :آیام مامان: محمد آریان : محمد آریان :کیک بخویم این تنها یک نمونه از صحبتهای شیرینته که طی یک هفته اخیر هممونو به وجد آورده تا قبل از مسافرت به شمال شما فقط یک کلمه ای حرف میزدی و منظورتو به زور بهمون میفهموندی ولی بعد از برگشت از شمال پیشرفت چشمگیری داشتی و طی چند روز از یک کلمه ای به دو کلمه ای و بعدش جملات سه و چهار کلمه ای میگفتی. هر چند هنوز نمیتونی درست کلمات رو ادا کنی ولی منظورتو کامل میفهمم و دیگه شما شدی همصحبت مامان تو خونه. بعضی از کلمات رو خیلی با مزه میگی مثل تزونونو (تلویزیون) آب داب د...
9 شهريور 1393

تولد دوسالگی

تو لد ت مبا رک   امروز روز تولد دوسالگی نفس مامان و باباست. این متن زیبا رو به عنوان هدیه به گوگولی مامان و بابا تقدیم می کنیم تو اين روز طلايي تو اومدي به دنيا وجود پاکت اومد تو جمع خلوت ما تو تقويما نوشتيم تو اين ماه و تو اين روز از آسمون فرستاد خدا يه ماه زيبا   ...
9 شهريور 1393

در آستانه دو سالگی

پسرکم....عسلم .....شیرین زبونم .....عشقم...... گلم هر واژه ای که به کار میبرم نمیتونه حسم به پسرنازنینم رو بگه مخصوصا این روزها که با شیرین زبونی های مخصوص خودت حسابی دلبری میکنی و با حرف زدن نصفه و نیمه و کلمات درست و غلط منظورت رو به ما میفهمونی و این قلب منه که روز به روز تندتر برات میتپه روزهای با تو بودنم خیلی زود در حال گذره و من در حالی که از وجودت لذت میبرم و غرق لذت و شادیم دلتنگ لحظه های ناب گذشته میشم. با اینکه نزدیک به دو ساله که مادر بودن رو تجربه کردم ولی با این حال هر روزش برام یه حس و تجربه تازه ست و در شگفتم از این همه احساس متفاوت در هر لحظه  شادی .... غرور ..... امید...... دلسوزی .......ناراحتی ..... نگرانی ....
7 مرداد 1393

این روزهای محمد آریان

چقدر زود 21 ماه گذشت روزها و شبها پشت سر هم می آید و می رود و من شاهد بالندگی و رشد پسر کوچولوی خودم هستم . پسرم بزرگ شدنت برایم لذت بخش است ولی از طرفی دلم برای دوران نوزادیت تنگ شده و گاهی که عکسها و فیلمهایت را نگاه میکنم دلم میگیرد به این فکر میکتم که ده سال دیگر چه حسی خواهم داشت مطمئنم که دلم خیلی برای این روزها تنگ میشود. دلم برای تک تک شیرینکاریهایت تنگ میشود برای نوع حرف زدنت که همه کلمات رو درست و غلط تکرار میکنی. برای بازیگوشی هایت موقع خوابیدن که فرار میکنی و با وجود اینکه خیلی خوابت می آید دلت نمیخواهد بخوابی. برای بی تابی هایت موقعی که کسی از بیرون می آید و دایم تکرار میکنی ددر ددر برای استقلالت که دلت میخواهد...
24 خرداد 1393

پسر کوچولوی باهوش ما

گل قشنگ مامان 20 ماهگیت مبارک. روز به روز شیرینتر و بانمک تر میشی و هر روز یه کار تازه و یا یه لغت جدید یاد میگیری. ماشاالا خیلی باهوشی و گاهی از کارات تعجب میکنیم. مثلا چند روز پیش داشتی با کارتهای با ما بازی میکردی من همینطوری کارت رو تا کردم و نوشته یه حیوون رو بهت نشون دادم و شما در کمال تعجب من اسم حیوون رو گفتی اصلا فکرشو نمیکردم بلد باشی چند تا کارت دیگه رو هم امتحان کردم و دیدم اونا رو هم بلدی. حتی بعضی کلماتی که رو کاغذ مینویسم رو هم بلدی مثل حرف آ ،عدد 2 ، پا ، بابا و اسم حیوونا (اسب ، گاو ، ماهی ، طوطی ، جوجه ، و خیلی اسمهای دیگه ) و یا یه اسباب بازی داری که اشکال هندسی رو داره و واسه بچه های بالای دو سال هست ولی شم...
14 ارديبهشت 1393

روز مادر

  من بدهکار توام ای مادر             همه جانی که به من بخشیدی             لحظاتی که برای امن من جنگیدی     و بدهکار توام عمرت را            روزهایی که ز من رنجیدی               اشک ها دزدیدی، و به من خندیدی       من بدهکار توام ای مادر!   " روزت مبارک مادر عزیزم" ...
31 فروردين 1393

فرهنگ لغت محمد آریان تا 20 ماهگی

بابا مامان آب نان نه دبده ...... پسته توتور ...... موتور ماه موش ماهی دک ..... اردک داردا..... کلاغ میز جیش موز بی.... سیب ابر دایی ماست دوده ..... جوجه طوطی توت تو .... توپ باپ.... سگ پوه .... کوه بف ..... برف ددویی.... دستشویی آش داز .... غاز دت .... دست پا مو دایدی .... دایره دو ..... گل دویچ .... سوییچ ببش .... کفش تتر...... شتر توتو....اتو هو....هود د....خاله محدثه ایس...خاله سهیلا ...
31 فروردين 1393

خاطرات نوروز 93

ساعت 20:27 دقیقه روز پنجشنبه سال 1393 تحویل و سال جدید آغاز شد. نوروز امسال پر بود از خاطرات قشنگ و فکر میکنم به شما خیلی خوش گذشت چون دائما در حال بازی بودی همه خیلی دوستت داشتن و بغلت میکردن میبردنت بیرون روزای اول یکم غریبی میکردی ولی کم کم با همه دوست شدی و هر کی بهت میگفت بریم ددر میپریدی تو بغلش. سال تحویل تهران بودیم دو تا خونواده خونه بابایی جمع شدیم و یک شب خوب رو با هم گذروندیم طبق سنت ایرانیان برای شب عید سبزی پلو با ماهی خوشمزه ای درست کردیم و نوش جان کردیم. روز جمعه اول فروردین طرفای ظهر به سمت گرگان حرکت کردیم تو ماشین حسابی بازیگوشی کردی اصلا سر جات نمی نشستی یا ضبط رو کم و زیاد میکردی یا پاتو میذاشتی رو پاهام و خودتو ب...
28 فروردين 1393