محمد آریانمحمد آریان، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره

نفس مامان و بابا

خاطرات نوروز 93

1393/1/28 22:21
نویسنده : مامانی
755 بازدید
اشتراک گذاری

ساعت 20:27 دقیقه روز پنجشنبه سال 1393 تحویل و سال جدید آغاز شد.

نوروز امسال پر بود از خاطرات قشنگ و فکر میکنم به شما خیلی خوش گذشت چون دائما در حال بازی بودی

همه خیلی دوستت داشتن و بغلت میکردن میبردنت بیرون روزای اول یکم غریبی میکردی ولی کم کم با همه دوست شدی و هر کی بهت میگفت بریم ددر میپریدی تو بغلش.

سال تحویل تهران بودیم دو تا خونواده خونه بابایی جمع شدیم و یک شب خوب رو با هم گذروندیم طبق سنت ایرانیان برای شب عید سبزی پلو با ماهی خوشمزه ای درست کردیم و نوش جان کردیم.

روز جمعه اول فروردین طرفای ظهر به سمت گرگان حرکت کردیم تو ماشین حسابی بازیگوشی کردی اصلا سر جات نمی نشستی یا ضبط رو کم و زیاد میکردی یا پاتو میذاشتی رو پاهام و خودتو به سمت بالا می کشیدی تا بتونی بهتر بیرون رو نگاه کنی خلاصه تا گرگان جسابی ورجه وورجه کردی و مامانو له و لورده کردی.

امسال یه تفاوت دیگه هم با سالهای دیگه داشت اونم اینکه تو خونه خودمون بودیم و دیگه مجبور نبودیم اینور و اونور باشیم در نتیجه خیلی راحت بودیم و بیشتر بهمون خوش گذشت.

بیشتر اوقاتمون در حال دید و بازدید و دعوتی گذشت و یه روزهایی هم میرفتیم تفریح.

البته چون تو عید باید به همه فامیلها سر میزدیم کمتر فرصت تفریح پیدا کردیم....

یه روز از بندر ترکمن دیدن کردیم و با قایق موتوری رفتیم جزیره آشوراده اولش یکم از قایق میترسیدی و نمیخواستی سوار بشی ولی بعدش کلی کیف کردی.

عکسهای بندر ترکمن

1

 

2

 

3

 

بعدشم برای عصرونه رفتیم روستای زیارت و از طبیعت بسیار زیباش لذت بردیم

چند باری هم رفتیم جنگل (ناهار خوران ، النگ دره )

دو بار رفتیم سر زمین بابایی و یه بار هم باغ عمو ابراهیم (شوهر خاله مامان)

در کل سفر خیلی خوبی بود و فکر کنم بیشتر از همه به شما خوش گذشت چون دائما به قول خودت ددر بودی و کمتر خونه رو دیدی.

 زمین بابایی که چسبیده به جنگله و قراره باغ بشه

2

 

دریاچه ای که دقیقا پایین زمین باباییه

4

 

6

 

7

 

8

 

5

یه چوب پیدا کرده بودی و از اول تا آخر دستت بود 

8

 

09

 

08

 

07

باغ عمو ابراهیم که شما رفتی تو گلخونه

07

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

سحر
9 اردیبهشت 93 5:03
چه عکسهای قشنگی ماشاء الله روز به روز نازتر و با نمک تر میشه. خدا حفظش کنه انشاء الله همیشه در سفر و گردش و خوشی __________________________________________________________________ ممنون سحر عزیزم کم پیدایی ریحانه جون خوبه وبلاگش رو آپ نمیکنی؟ دلم برای روزهایی که با هم بودیم تنگ شده کاش میشد دوباره جمع بشیم
آسيه
28 اردیبهشت 93 14:06
اوووووخي ، ماشالا روز بروز خوش گل تر ميشه دومادم همه جا هم سبزززززز كي منو مي بري ، هااااان جوابگو باش آيا نبردن دوست جووووونت به اين طبيعت زيبا كار خوبيست ؟؟؟؟
مامانی
پاسخ
همین الان بیا بریم عزیزم من پایه ام