محمد آریانمحمد آریان، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

نفس مامان و بابا

این روزهای محمد آریان

چقدر زود 21 ماه گذشت روزها و شبها پشت سر هم می آید و می رود و من شاهد بالندگی و رشد پسر کوچولوی خودم هستم . پسرم بزرگ شدنت برایم لذت بخش است ولی از طرفی دلم برای دوران نوزادیت تنگ شده و گاهی که عکسها و فیلمهایت را نگاه میکنم دلم میگیرد به این فکر میکتم که ده سال دیگر چه حسی خواهم داشت مطمئنم که دلم خیلی برای این روزها تنگ میشود. دلم برای تک تک شیرینکاریهایت تنگ میشود برای نوع حرف زدنت که همه کلمات رو درست و غلط تکرار میکنی. برای بازیگوشی هایت موقع خوابیدن که فرار میکنی و با وجود اینکه خیلی خوابت می آید دلت نمیخواهد بخوابی. برای بی تابی هایت موقعی که کسی از بیرون می آید و دایم تکرار میکنی ددر ددر برای استقلالت که دلت میخواهد...
24 خرداد 1393

پسر کوچولوی باهوش ما

گل قشنگ مامان 20 ماهگیت مبارک. روز به روز شیرینتر و بانمک تر میشی و هر روز یه کار تازه و یا یه لغت جدید یاد میگیری. ماشاالا خیلی باهوشی و گاهی از کارات تعجب میکنیم. مثلا چند روز پیش داشتی با کارتهای با ما بازی میکردی من همینطوری کارت رو تا کردم و نوشته یه حیوون رو بهت نشون دادم و شما در کمال تعجب من اسم حیوون رو گفتی اصلا فکرشو نمیکردم بلد باشی چند تا کارت دیگه رو هم امتحان کردم و دیدم اونا رو هم بلدی. حتی بعضی کلماتی که رو کاغذ مینویسم رو هم بلدی مثل حرف آ ،عدد 2 ، پا ، بابا و اسم حیوونا (اسب ، گاو ، ماهی ، طوطی ، جوجه ، و خیلی اسمهای دیگه ) و یا یه اسباب بازی داری که اشکال هندسی رو داره و واسه بچه های بالای دو سال هست ولی شم...
14 ارديبهشت 1393

روز مادر

  من بدهکار توام ای مادر             همه جانی که به من بخشیدی             لحظاتی که برای امن من جنگیدی     و بدهکار توام عمرت را            روزهایی که ز من رنجیدی               اشک ها دزدیدی، و به من خندیدی       من بدهکار توام ای مادر!   " روزت مبارک مادر عزیزم" ...
31 فروردين 1393

فرهنگ لغت محمد آریان تا 20 ماهگی

بابا مامان آب نان نه دبده ...... پسته توتور ...... موتور ماه موش ماهی دک ..... اردک داردا..... کلاغ میز جیش موز بی.... سیب ابر دایی ماست دوده ..... جوجه طوطی توت تو .... توپ باپ.... سگ پوه .... کوه بف ..... برف ددویی.... دستشویی آش داز .... غاز دت .... دست پا مو دایدی .... دایره دو ..... گل دویچ .... سوییچ ببش .... کفش تتر...... شتر توتو....اتو هو....هود د....خاله محدثه ایس...خاله سهیلا ...
31 فروردين 1393

خاطرات نوروز 93

ساعت 20:27 دقیقه روز پنجشنبه سال 1393 تحویل و سال جدید آغاز شد. نوروز امسال پر بود از خاطرات قشنگ و فکر میکنم به شما خیلی خوش گذشت چون دائما در حال بازی بودی همه خیلی دوستت داشتن و بغلت میکردن میبردنت بیرون روزای اول یکم غریبی میکردی ولی کم کم با همه دوست شدی و هر کی بهت میگفت بریم ددر میپریدی تو بغلش. سال تحویل تهران بودیم دو تا خونواده خونه بابایی جمع شدیم و یک شب خوب رو با هم گذروندیم طبق سنت ایرانیان برای شب عید سبزی پلو با ماهی خوشمزه ای درست کردیم و نوش جان کردیم. روز جمعه اول فروردین طرفای ظهر به سمت گرگان حرکت کردیم تو ماشین حسابی بازیگوشی کردی اصلا سر جات نمی نشستی یا ضبط رو کم و زیاد میکردی یا پاتو میذاشتی رو پاهام و خودتو ب...
28 فروردين 1393

دومین بهار زندگیت مبارک

کوچولوی من به خاطر مشغله زیاد قبل عید و بعدش هم 15 روز مسافرت امروز میخوام سال جدید رو به شما پسر نازم تبریک بگم. نازنینم دومین نوروز باستانی .... دومین بهار.... و دومین عیدت مبارک . امیدوارم هر سال برایت سرشار از خاطرات زیبایی باشد تا در دفتر خاطراتت ثبت کنم و شاهد رشد و بالندگیت باشم. خاطرات نوروز امسال و عکسهات رو تو پست بعدی میزارم.  
15 فروردين 1393