محمد آریانمحمد آریان، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره

نفس مامان و بابا

سونو nt و آزمایش غربالگری نی نی کوچولوی من

1390/12/25 17:17
نویسنده : مامانی
3,636 بازدید
اشتراک گذاری

سلام جیگر مامان خوبی

ببخشید که مدت طولانی برات ننوشتم آخه به نت دسترسی نداشتم در عوض امروز اومدم تا کلی برات بنویسم

اول از سونوی ان تی و اولین دیدار با شما کوچولوی خوشگلم که شبیه نی نی  شده بودی بگم

فکر کنم حدود 10 روز پیش بود که رفتم برای انجام سونو  ساعت 4 بعد از ظهر وقت داشتم بابا ساعت 3 اومد دنبالم و با هم رفتیم مرکز سونو گرافی تو خیابون مطهری خیابونا خلوت بود و یکمی زودتر رسیدیم منشی دفترچه رو ازم گرفت و گفت که منتظر بشینم فکر کنم دو ساعتی نشستیم تا نوبتم شد دل توی دلم نبود هم یه کوچولو اضطراب داشتم و هم خوشحال بودم از اینکه دوباره میتونم ببینمت رفتم داخل و آماده شدم خانوم دکتر که خانوم مهربونی به نظر میومد یه سری سوالات ازم پرسید و کارشو شروع کرد بالای سر من یه مونیتور بود که میتونستم هر چیزی که دکتر میبینه رو ببینم اولش چیزی پیدا نبود ولی بعد چند ثانیه بالاخره دکتر جاتو پیدا کرد و من یه موجود کوچولوی دوست داشتنی رو دیدم خیلی ذوق کردم واقعا لحظه شیرینی بود بعد صدای قلبتو برای چند ثانیه شنیدم

چشم از مونیتور بر نمیداشتم دکتر داشت کارشو انجام میداد و من غرق در تماشای موجود کوچکی که فرزندم بود همینطور غرق تماشات بودم که یهو دستتو تکون دادی و آوردی بالا باورم نمیشد فکر نمیکردم تا قبل 4 ماهگی هم تکون میخوری وای که چه لحظه شیرین و قشنگی بود وافعا لذت بردم خیلی دوست داشتنی بودی از اون لحظه ای که دیدمت احساس میکردم علاقه ام بهت چند برابر شده و بیشتر دوستت دارم و عشق و علاقه مادری در وجودم ذره ذره زیادتر از قبل میشه  هر چی از احساسم بگم کم گفتم چون اصلا نمیتونم کامل بیان کنم

 

اینم عکس نی نی ناز من

اینم عکس نی نی ناز نازی من

 

 

دکتر گفت همه چی خوب بود و بچه ات خوب رشد کرده قدت 6 سانت بود مامانی قربونت بشم فکر کنم قد بلندی و من از این بابت که خوب و سالمی خیالم راحت شد اومدم بیرون و یکمی منتظر موندم تا جواب حاضر بشه باید جواب سونو رو میبردم آزمایشگاه و یه آزمایش هم میدادم ولی چون شب شده بود و قرار بود بریم خونه عمه جون گذاشتم برای فردا صبح

رفتیم خونه عمه جون و شام رو اونجا خوردیم آخر شب هم برگشتیم خونه

فردای اون روز قرار شد بریم آزمایشگاه مسعود که نزدیک محل کار باباست تا بتونه راحت جواب آزمایش رو بگیره صبح بابا منو رسوند آزمایشگاه و بعدش رفت سر کارش خیلی زود کارم انجام شدآزمایش دادم و برگشتم خونه

دیروز هم رفتم جواب آزمایشها رو به دکتر نشون دادم دکتر گفت خدا رو شکر همه چی نرمال و خوبه و من یه بار دیگه صدای قلب کوچولوتو شنیدم قربونت بشم مامان

اینم اضافه کنم که شما دیروز وارد هفته 15 شدی یعنی امروز 14 هفته و یک روزته

اندازه شما از سر تا پا در حدود 8.9 سانتي متر و تقريبا به اندازه يك ليمویی و حدود 60 گرم وزن داری. در آخر اين هفته، دستهات  درازتر شده و اندازه اونا با كل بدنت متناسبه.  همچنين به تدريج پوششي از موهاي كرك مانند و بسيار نرم (كه لانوگو يا كرك جنيني ناميده شده و نازك، بي رنگ و فاقد مغز هستند) تمام بدنتو خواهد پوشاند. كبدت توليد صفرا رو در اين هفته آغاز مي كنه،  طحال نيز همكاري خود را در توليد گلبولهاي قرمز خون آغاز مي كنه. شما مي تونی تو این هفته چنگ بندازی و همچنين مي تونی انگشت شست خودتو بمکی.نازی عزیزم

عسلم خیلی دوستت دارم بوووووووووووووس بوووووووووووووووووس

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان الی
20 اسفند 90 13:18
سلام
میسی خاله به ما سرزدی
خاله عب نداره بزرگ میشم صبر داشته باش
بوسسسسسسسسسسس

____________________________________________________
خاله اگه مامانتو اذیت نکنی تا ترش نکنه اونم غذاهای خوشمزه میخوره تا زودتر بزرگ بشی
آفرین اذیتش نکن باشه
مامان الی
21 اسفند 90 11:07
سلام عزیزم
مبارک باشه
ایشا... همیشه خبرای سلامتی نی نی رو بخونیم و شاد بشیم
بوسسسسسسسسسسس


____________________________________________________
مرسی عزیزم ایشاالا همینطور سلامتی نی نی شما بووووووووووووووس بووووووووس
لیلا
23 اسفند 90 15:35
عزییییییییییییزم انشالله که همیشه سلامت باشه . واسه ما هم دعا کنید


____________________________________________________
مرسی گلم حتما برات دعا میکنم بووووووووووووووس