آخرین نوشته ام در بارداری
پسر نازنینم این آخرین مطلبیه که قبل از به دنیا اومدنت برات مینویسم و خیلی خوشحالم که اگه خدای مهربون بخواد هفته دیگه روز 5 شنبه 9 شهریور یکی از زیباترین روزهای زندگیم رقم میخوره و میتونم در آغوشت بگیرم واقعا خوشحالم و لحظه شماری میکنم برای لحظه ای که ببینمت.
با وجود اینکه کمی استرس اتاق عمل دارم ولی فکر دیدنت این ترس رو در وجودم کم رنگ میکنه .
امیدوارم به لطف خدای مهربون همه مامانا صحیح و سالم نی نیشونو در آغوش بگیرن و از این حس شیرین لذت ببرن.
این یک ماه اخیر یکم سختی های بارداری رو حس کردم هر چند قبلا هم گاهی کمر درد و مشکلات دیگه داشتم ولی ماه آخر متفاوت تر بود دردها و مشکلاتی که همشون به عشق در آعوش گرفتن شما پسر گلم قابل تحمل میشد.
هر چی از احساسم بهت بگم کم گفتم تنها کسی که شرایط مشابه من داشته باشه میتونه درک کنه که چقدر انتظار دیدنت شیرین و لذت بخشه شیرینی ای که در قلم نمیگنجه و نمیشه اونو نوشت.
همه برای دیدنت لحظه شماری میکنیم مخصوصا خاله محدثه که دل تو دلش نیست از بس ذوق دیدنتو داره.
دیگه بیشتر از این نوشتنم نمیاد گل پسری به امید دیدنت در 9 شهریور.