پسر شیرین من
محمد آریان گلم عزیز دل مامان الان که دارم این مطلب رو واست مینویسم ساعت یک شبه و شما هنوز بیداری و داری با خودت بازی میکنی تند تند دست و پا میزنی و میخندی و حرف میزنی.
این روزها خیلی خیلی شیرین شدی و حسابی دلبری میکنی از خنده های بلند و صدادارت گرفته تا حرف زدنهات (مثل بو _ آما _ گو _ و چیزهای دیگه) و بلند کردن گردن و شونه ات موقعی که دستت رو میگیریم و به سمت بالا میکشیم و یا موقعی که میخوای هر دو تا دستتو با هم بکنی تو دهنت اونم تا مچ و موفق نمیشی و بعدش غر میزنی. خلاصه روز به روز داری شیرین تر میشی و دل مامان و بابا و اطرافیانت رو میبری.
البته یه سری عادات نه چندان خوب هم داری که باید تلاش کنیم برطرفشون کنیم مثلا برای خوابیدنت یا باید بگردونیمت یا باید بزاریمت تو پتو و مثل حالت ننو تکونت بدیم و یا باید سشوار رو روشن کنیم تا شما بخوابی البته گاهی موقع شیر خوردن هم خوابت میبره ولی بیشتر مواقع بابا تو خونه میچرخونتت تا بخوابی حتی اگه لحظه ای بشینه و یا حرکت نکنه و وایسه شروع میکنی به گریه کردن و بابای بیگناه مجبوره دایما راه بره تا جایی که کمرش درد میگیره ولی خب چاره ای نیست شما گل پسر اونقدر برای ما عزیزی که حاضریم هر رنجی رو به جون بخریم تا احساس راحتی و آرامش کنی.
پسرم 8 روز دیگه سه ماهه میشی و باورم نمیشه که به این زودی سه ماه از به دنیا اومدنت گذشته باشه اینگار همین دیروز بود........
خدایا شکرت بابت این هدیه زیبا که سه ماهه به زندگیمون رنگ و بوی دیگه ای داد.
عکسها در ادامه مطلب.......