خاطرات نوروز 93
ساعت 20:27 دقیقه روز پنجشنبه سال 1393 تحویل و سال جدید آغاز شد.
نوروز امسال پر بود از خاطرات قشنگ و فکر میکنم به شما خیلی خوش گذشت چون دائما در حال بازی بودی
همه خیلی دوستت داشتن و بغلت میکردن میبردنت بیرون روزای اول یکم غریبی میکردی ولی کم کم با همه دوست شدی و هر کی بهت میگفت بریم ددر میپریدی تو بغلش.
سال تحویل تهران بودیم دو تا خونواده خونه بابایی جمع شدیم و یک شب خوب رو با هم گذروندیم طبق سنت ایرانیان برای شب عید سبزی پلو با ماهی خوشمزه ای درست کردیم و نوش جان کردیم.
روز جمعه اول فروردین طرفای ظهر به سمت گرگان حرکت کردیم تو ماشین حسابی بازیگوشی کردی اصلا سر جات نمی نشستی یا ضبط رو کم و زیاد میکردی یا پاتو میذاشتی رو پاهام و خودتو به سمت بالا می کشیدی تا بتونی بهتر بیرون رو نگاه کنی خلاصه تا گرگان جسابی ورجه وورجه کردی و مامانو له و لورده کردی.
امسال یه تفاوت دیگه هم با سالهای دیگه داشت اونم اینکه تو خونه خودمون بودیم و دیگه مجبور نبودیم اینور و اونور باشیم در نتیجه خیلی راحت بودیم و بیشتر بهمون خوش گذشت.
بیشتر اوقاتمون در حال دید و بازدید و دعوتی گذشت و یه روزهایی هم میرفتیم تفریح.
البته چون تو عید باید به همه فامیلها سر میزدیم کمتر فرصت تفریح پیدا کردیم....
یه روز از بندر ترکمن دیدن کردیم و با قایق موتوری رفتیم جزیره آشوراده اولش یکم از قایق میترسیدی و نمیخواستی سوار بشی ولی بعدش کلی کیف کردی.
عکسهای بندر ترکمن
بعدشم برای عصرونه رفتیم روستای زیارت و از طبیعت بسیار زیباش لذت بردیم
چند باری هم رفتیم جنگل (ناهار خوران ، النگ دره )
دو بار رفتیم سر زمین بابایی و یه بار هم باغ عمو ابراهیم (شوهر خاله مامان)
در کل سفر خیلی خوبی بود و فکر کنم بیشتر از همه به شما خوش گذشت چون دائما به قول خودت ددر بودی و کمتر خونه رو دیدی.
زمین بابایی که چسبیده به جنگله و قراره باغ بشه
دریاچه ای که دقیقا پایین زمین باباییه
یه چوب پیدا کرده بودی و از اول تا آخر دستت بود
باغ عمو ابراهیم که شما رفتی تو گلخونه